شادمانی کافی نیست

شادمانی کافی نیست
شاد بودن نتیجه یک سری فعالیتهای گذرا است که میتواند ما را به گمراهی بکشاند، با خودمان صادق باشیم. قرار نیست برای بهدست آوردن شادمانی خودمان را گول بزنیم.
بهتراست همزمان با تلاشی که برای شادی ظواهر زندگیمان انجام میدهیم، هدفی والا انتخاب کنیم تا به تکتک نفسهایمان که برای ادامه حیات میکشیم، معنا ببخشیم.
تفاوت لذت و شادمانی
بیشتر افراد تفسیر اشتباهی از دو احساس که از مهمترین احساسات مثبتشان ناشی شده است دارند. آنها فکر میکنند که این دو احساس دقیقا یکساناند، در حالیکه که کاملا باهم متفاوت هستند. در رسانه یا شبکههای اجتماعی هم ممکن است معانی آنها چندان متفاوت نباشد و به جای هم بهکار رود.
چه تفاوتهایی بین لذت و شادمانی وجود دارد؟
- لذت گذرا است، اما شادی بلندمدت است.
- لذت مادی است ، اما شادمانی معنوی.
- لذت، گرفتن و دریافت کردن است ، در حالیکه شادی، بخشیدن است.
- لذت را با مادیات میتوان بهدست آورد، اما شادمانی با مادیات بهدست نمیآید.
- لذت را در تنهایی تجربه میکنیم، ولی شادی را در گروههای اجتماعی.
- لذتِ افراطی منجر به اعتیاد میشود؛ چه اعتیاد به مواد، چه اعتیاد به رفتار. در صورتیکه چیزی به نام اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد.
- و مهمترین تفاوتشان این است که لذت بر پایه دوپامین است، ولی خوشبختی بر پایه سروتونین. این دو هورمون ناقل عصبی هستند، در مغز تولید میشوند و سلولهای عصبی از طریق این مواد با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
این مواد شیمیایی چه ربطی به بحث ما دارند؟
دوپامین منجر به تحریک نورون بعدی میشود و تحریک مکرر نورونها معمولا به مرگ آنها منجر میشود. بنابراین نورونها یک مکانیزم دفاعی ایجاد کردهاند که باعث کاهش تعداد گیرندهها شده تا آسیب را کم کنند. این کار، سرکوب محرک نامیده میشود و مواد شیمیایی مختلفی در بدن این کار را انجام میدهند.
پس هرچه بیشتر مواد مصرف کنید، میزان تحریک بیشتر میشود و در نتیجه گیرندهها کاهش مییابد. بنابراین دفعه بعدی برای اینکه به میزان تحریک قبلی برسید، مجبورید مواد بیشتر و بیشتری مصرف کنید. در نهایت به ازای محرکهای بسیار زیادی هیچ چیز دستگیرتان نمیشود. این وضعیت حد مجاز یا تلورانس نامیده میشود. اعتیاد وقتی است نورورن شروع به مردن میکند.
اما…
در عوض سروتونین بازدارنده است، نه محرک. گیرنده را مهار میکند تا بتواند خرسندی را به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد. بنابراین نمیتوانید در مصرف سورتونین زیادهروی کنید. کاری که سروتونین میکند، در واقع سرعت نورونها را کاهش میدهد به جای افزایش دادن. این کار به فرآیند خشنودی منجر میشود. حتی اگر بخواهید میتوانید به احساس یکی بودن با جهان برسید که آن را خوشبختی و شادمانی مینامیم.
اما یک چیز وجود دارد که سروتونین را کم میکند: دوپامین. هرچه به دنبال لذت باشید خوشبختی کمتری بهدست میآورید.
در بسیاری از صفحات اینستاگرامی و تبلیغات اینترنتی به روش خاص، اصطلاح شادمانی و خوشبختی را به جای لذت بهکار میبرند و درهم میآمیزند تا ما بتوانیم خوشبختی را بخریم و آنها به این طریق میتوانند شادیهای بی ارزش و دروغین را به ما بفروشند.
اقتصاد دنیا بر همین اساس است، روندی که براساس عشرت و لذت پیش میرود نه شادی و خوشبختی. در این روند ما مسلما ناراضی و ناراضیتر شدهایم و مسئله اینجاست تا پی نبریم که مشکل از کجاست، نمیتوانیم برطرفشان کنیم.
آزمایش مارشملو
آزمایش کودکان و کارشملو را شنیدهاید؟ دکتر والتر میشل، روانشناس رشد، این آزمایش را انجام داد. او هر یک از کودکان را در یک اتاق با یک مارشملو روی میز قرار داد و به آنها گفت که اگر پانزده دقیقه صبر کنند، به عنوان جایزه دو مارشملو به آنها خواهد داد. آزمایش بر این مبنا بود که برای دستیابی به جایزهای بزرگتر، لذت خوردن مارشملو را به تعویق اندازند. در پایان فقط یک سوم کودکان تمام پانزده دقیقه را منتظر ماندند.
اما نتیجهای که والتر میشل به طور غیر منتظرهای با آن مواجه شد و دنیای روانشناسی را دگرگون کرد، این بود که بیست سال بعد افرادی که در به تعویق انداختن لذتهای خود توانایی بیشتری داشنتد، از سلامت جسمی بهتر، موفقیتهای تحصیلی بیشتر و وضع مالی باثباتتری نسبت به سایر افراد برخوردار شدند.
نیروی اراده یک فضیلت در جامعه بهشمار میآید. این نیرو نیاز به تقویت دارد که با تمرین و ممارست امکانپذیر است، مثل ماهیچه که با ورزش کردن به طور مرتب قویتر میشود. ما میتوانیم نیروی اراده و انضباط شخصی را در طولانی مدت با تعیین کردن اهدافی مشخص پرورش دهیم.
یک نکته: ما برای رسیدن به هدف یا موفق شدن در کاری تمرکز میکنیم و نیروی اراده را بهکار میگیریم، اما این را بدانیم که نیروی اراده برای کار دیگر با همان قدرت کار نمیکند. مثلا بعد از یک هفته رژیم سخت و طولانی امروز به خودمان میگوییم حالا یک بستنی میچسبد یا یک پیتزا چیز زیادی نیست و ما خود را شایسته این تفریح میدانیم.
خلاصه و جمعبندی
شادی برای زندگی لازم است، اما کافی نیست. ما به انگیزه نیاز داریم تا شادی را حفظ کنیم. برای اینکار باید اهدافی تعیین کنیم تا بعد از رسیدن به آن انگیزه و امیدمان را از دست ندهیم.
کوهنورد برای اینکه فقط از کوه بالا برود و به قله برسد، از کوهنوردی لذت نمیبرد. برای توانایی کوهنوردی از اینکار لذت میبرد. چون مسیر کوهنوردی و توانایی انجام آن، تمامشدنی نیست.
مسئله مهم دیگر این است که: اگر ما تحمل شکست خوردن، ظرفیت انتقاد شنیدن و تخریب شدن را بالا ببریم، در کارهایمان به موفقیت دست مییابیم . پس برای اینکه شاد بمانیم، نباید از تحمل سختیها طفره برویم. چون اگر رنج طی مسیر را تحمل نکنیم، به هدف نمیرسیم و رشد نمیکنیم.
این مقاله برداشتی از کتاب بسیار جذاب شاد بودن کافی نیست، بود. امیدوارم با مطالعه این یادداشت مختصر، کتاب را به طور کامل بخوانید.
منابع برای مطالعه بیشتر
- منسون، مارک. برگردان: تبرا، مریم. شاد بودن کافی نیست. (1399). انتشارات میلکان.
- https://www.aparat.com/v/z17ab2t
دیدگاهتان را بنویسید