کمالگرایی

تابهحال پیش آمده که تصمیم گرفتن برایتان سخت شده یا انجام کاری را به عقب انداختهاید؟ آیا در موقعیتهایی حس کردهاید که اعتمادبهنفس پایینی دارید؟ همه اینها به دلیل کمالگرایی است. با این طرز فکر، انگار زندگی را پر از موانع کوچک و بزرگ میبینید که برداشتن آنها از سر راهتان غیرممکن است.
کمالگرایی دنیای ناکاملیها است و توهم بهترین شدن و برترین بودن. این باور مانع بزرگی بر سر آغازیدن، تجربه کردن و پیشرفت است.
وقتی فاصله خواسته ما با واقعیت زیاد شده است، زمانی که اقدامی ولو کوچک در جهت هدفمان برنمیداریم و درجا میزنیم و هنگامی که از زندگی لذت نمیبریم، ما دچار کمالگرایی شدهایم.
مسئله کمالگرایی به همین جا ختم نمیشود. گاهی ما به داشتن این ویژگی افتخار میکنیم و آنرا یک امتیاز میدانیم. درحالیکه این خصوصیت کمکم به همه ابعاد زندگی ما رخنه میکند و تبدیل به یک عامل فلجکننده و محدودکننده میشود و ما به مرور دچار افسردگی میشویم، چون با وجود داشتن دانش، تخصص و توانایی هیچ کاری نمیکنیم.
دغدغه کمالگرایان
این خصوصیت در همه افراد کمالگرا به چشم میخورد که ولع زیادی برای دست یافتن به کار باکیفیت و بینقص دارند؛ مثلا یک دانشآموز میخواهد همیشه نمره الف بگیرد و فقط در این صورت از خودش راضی است. یک خانم اگر بتواند 20 کیلو کم کند، احساس میکند به اندازه کافی خوب است؛ اگر 4 یا 5 کیلو کم کند، این پیشرفت جزئی به منزله شکست است.
نشانههای کمالگرایی
الف) ناامنی
وقتی ما بر معایب خود تمرکز میکنیم و بهجای توجه به ویژگیهای مثبت، هم و غمّ خود را به جنبههای منفی میگذاریم، به طور مثال از ظاهرمان که در حد کمال نیست خجالت میکشیم یا سر و زبان فوقالعادهای نداریم؛ دچار احساس ناامنی میشویم و نمیتوانیم با اعتماد بهنفس در جمع ظاهر شویم.
ب) خودکمبینی
بعضی مواقع ما مورد توجه مردم قرار نمیگیریم، چون ضعفی داریم. این ضعف گاهی واقعی است. اما در مورد کمالگرایان یک ضعف فرضی وجود دارد که از ذهن آنها نشأت گرفته است. جالب است که واکنش آنها یا مثل بادکنکماهی پرخاش و برونگرایی است یا مثل لاکپشت منفعل و خجالتی.
ج) نارضایتی
وقتی زندگی خود را دوست نداریم و از شرایط فعلی خود راضی نیستسم، به کمالگرایی روی میآوریم. آرزوهایی مثل ماشین جدیدتر، خانه بزرگتر، ارتقاء شغلی بالاتر و…. روبرو شدن با واقعیت با همه کاستیها راحت نیست و این مهارتی است که باید یاد بگیریم و همچنین بدانیم که هویتی ناکامل داریم.
د) آموزش خانه و مدرسه
اولین آموزش کمالگرایی توسط والدین ما انجام شده است: مؤدب باش، سلام کن، بازیگوش نباش و نمونههایی از این دست. بعد نظام آموزشی یک خطکش اندازه گیری در دست گرفت و تمام توجه خود را به نمره و امتیاز بالاتر معطوف کرد. ما در مدرسه یاد گرفتیم که تلاش خیلی زیاد منجر به نتیجه عالی میشود. اما در زندگی واقعی، ما با تلاش زیاد همیشه به نتیجه مطلوب دست نمییابیم.
تاثیر کمالگرایی
-
نیاز به تایید شدن
برخی نیاز زیادی به دیده شدن از طرف دیگران را احساس میکنند. اینان، افرادی هستند که اعتماد بهنفس کافی ندارند و به نظر دیگران بیشتر از نظر خودشان اهمیت میدهند و به دلیل عدم اطمینان به خود، میخواهند از اطرافیان اعتبار کسب کنند.
-
کمالگراها خوشحال نیستند
وقتی عزت نفس فرد در گرو آنچه که بدست میآورد، باشد و دائم درحال مقایسه خود با دیگران است، دستاوردهایش او را خوشحال نمیکند. یک کمالگرا تمام عمر به دنبال عدد و رقم است: نمره، رتبه، وزن و ….
-
انتظارات غیرواقعی
سرچشمه احساسات ما، انتظاراتمان هستند. وقتی انتظاراتمان برآورده میشوند خوشحالیم و حس خوبی داریم، ولی وقتی انتظاراتمان برآورده نمیشوند حس منفی به ما دست میدهد.
وقتی انتظاراتمان خیلی بالا و در حد کمال باشند، مثلا سریعترین دونده دانشکده باشیم یا بهترین مقاله را به استاد ارائه دهیم، اگر به آن اهداف بلندبالا دست پیدا نکنیم، فرو میپاشیم. اگر هم به آن اهداف جامه عمل بپوشانیم، دفعه بعد سطح انتظاراتمان بالاتر میرود و خوشحالیِ دستاورد هر بار کم و کمتر میشود.
-
نشخوار ذهنی
نشخوار ذهنی زمانی است که وسواسگونه بر مشکلاتمان تمرکز میکنیم و به نظرمان اینکار راه خوبی برای حل مشکل است و بدتر اینکه هویتمان براساس انجام کار در سطح عالی است.
چگونه کمالگرا نباشیم؟
کمالگرایی را همانند بسیاری عادات دیگر آموختیم و تکرار کردیم. پس با تمرین میتوانیم این عادت ذهنی را عوض کنیم تا تاثیر آن کمرنگ شود. ابتدا باید طرز فکرمان را نسبت به کمالگرایی تغییر دهیم. این موضوع را درک کنیم که کمالگرایی عملکرد ما را تخریب میکند و باعث آشفتگی ذهن میشود.
این نوع طرز فکر بسیار سطح پایین است و هرگز نباید به آن افتخار کنیم. بلکه باید همت گماریم تا این باور را تغییر دهیم.
اولین گام
دیدگاهمان را نسبت به آنچه برایمان خیلی اهمیت دارد، تغییر دهیم و روزی یک دقیقه برای اینکار وقت بگذاریم. هر روز این تمرین را انجام دهیم و به خود یادآوری کنیم که چیزهایی که برایمان خیلی اهمیت داشتند، دیگر ارزشمند نیستند، مثل: سایز لباس یا رتبه شغلی.
گام دوم
به جای نشان دادنِ نیاز به تحسین و تایید، بهتر است روی اعتماد بهنفس خود کار کنیم. وقتی مقابل کسی میایستیم تا صحبت کنیم، صاف بایستیم و سرشانهها را عقب بدهیم. ژست اعتماد بهنفس باعث میشود بیشتر آن را در وجود خود احساس کنیم.
نکته دیگری که دانستن آن مهم است، این است که اعتماد بهنفس امری نسبی است. ما در مهارتی مانند رانندگی یا خیاطی تسلط داریم و اعتماد بهنفسمان بالاست. اما در مهارتی مثل نقاشی یا مجسمهسازی اعتماد بهنفس نداریم، چون سررشتهای از آن نداریم. وقتی به مهارتهایمان اعتماد داریم، احساس آرامش میکنیم و نیاز به تایید و تشویق کسی نداریم.
گام سوم
به جای کمالگرا بودن، معمولگرا باشیم تا خود را از محدودیتها رها و آزاد کنیم. عادتهای جدید در زندگی ایجاد کنیم و سعی نماییم روزانه آنها را انجام دهیم، مثلا برای اینکه کتابمان را بنویسیم از روزی 50 کلمه نوشتن شروع کنیم.
شادمانی ما مستقل از دستاوردهای ماست. این باور را تمرین کنیم که ما کافی هستیم، ما یک انسان معمولی هستیم.
گام چهارم
ما باید سعی کنیم سطح انتظاراتمان را پایین بیاوریم، خوشبین باشیم و حال خوب را به هیچ موقعیتی گره نزنیم. حتی در برخی موارد میتوانیم انتظارات خود از یک برنامه مثل تصمیم به سفر را به صفر برسانیم و بگوییم: ببینیم چه پیش میاید.
گام پنجم
برای اینکه قدرت کمالگرایی را کم کنیم، فقط گذشته را بپذیریم و قبول کنیم که غیرقابل تغییر است. اگر میخواهیم نشخوار ذهنی در مورد گذشته را رفع کنیم، کاری انجام دهیم. به طور مثال: اگر در فکر رابطهای که داشتهایم نشخوار ذهنی داریم، اقدام کنیم؛ یعنی از خانه بیرون برویم، با افراد جدید ملاقات کنیم و دوستان تازهای بیابیم.
فرجام سخن
بیایید از خودمان بپرسیم که هدف از کمالگرایی چیست. این است که تلاش کنیم همهچیز را به یکباره حل کنیم؟ آنان که تلاش کردند اینگونه انجام دهند، شکست خوردند.
معمولگرایی یعنی اینکه صبر را تجربه کنیم. ممکن است ما نتوانیم یک شبه زندگیمان را تغییر دهیم، اما از تبدیل شدن به یک معمولگرا لذت خواهیم برد؛ چون تمرکزمان فقط معطوف مقصد نیست و در طی مسیر هم حال خوشی داریم.
مضاف بر اینکه میتوانیم با تغییر عادتها و زندگی کردن مثل یک معمولگرا به آزادی درونی خود نزدیک شویم.
منابع برای مطالعه بیشتر
- گایز، استفان. برگردان: نرگس محمدی. چگونه کمالگرا نباشیم؟. (1396). انتشارات شمشاد.
- https://www.aparat.com/v/w03c3h5
دیدگاهتان را بنویسید